آهوی * وحشی

تجربه های غلیظ تاریکی

آهوی * وحشی

تجربه های غلیظ تاریکی

سلام

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تموم میشه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بی احتیاطی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

لباس

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دریا۲

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دریا ۱

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مادر۲

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مادر۱

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

من و باران

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پرت و پلا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

درد بیرنگ

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

قرار بیقراریهای من

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کار دوم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تنبیه

الان که زمستونه همکارام ۱۳-۱۴ نفر هستن تابستونا ۳۰-۳۲نفر میشن نصفشون بالای۳۵سال هستن و نصفشون زیر۲۵ سال و من دقیقا وسط این دوگروه.با هردو گروه هم راحتم جالب اینجاست که این دوگروه هر وقت بخوان غیر مستقیم از هم گله کنن من باید این کارو بکنم اینقدر ظریف اینکارو میکنم که خودشون میمونن!مثلا یهو تو اتاق ناجیها(منجیها درسته اما این دیگه مصطلح شده)میگم:مریم! خانم الف میگن که چرا سر سانس آموزشی مدام میری بیرون میای؟حالا خانم الف که هزار بار گفته که یه جور بگو نفهمه من گفتم!!!چشاش میشه 4تا! منهم خودم یه جوری همه چی رو سروسامون میدم خوب با همین سن کم هم پیشکسوت و ارشد محسوب میشم و حرفم برو داره.فقط خانم سین که رییس هیأت هستن از من یه کم بالاتره اونم به اندازه ۲سالی که من۱۸ساله نشده بودم و کارتم رو دیر بم دادن.بزرگترا از خونه شون، مادر شوهرشون،بچه ها،مشکلات زندگی و حرفای زشته زنونه حرف میزنن.کوچیکترا از دوست پسراشون ،نامزدهای احتمالی، خواستگارا، امتحانای دانشگاه و خلاصه با هر دو گروه کلی راحتم.فقط یه نفره که اصلا هیچ جوره باش کنار نمیام اسمش ادعاست همه همین جوری صداش میکنن و بقول مریم سن کلاغ رو داره اما ول کن کار نیست!!خلاصه این راحتی اینقدر هست که گاهی بی لباس میمونم!

کارم که تموم شد اومدم لباس بپوشم هرچی نگاه کردم شلوارم نبود حتما دزد اومده!اس ام اس میاد شوکا جون خسته نباشی عزیزم من میخواستم برم خونه خواهر شوهرم شلوارت رو پوشیدم آخه مال خودم نامرتب بود.بمیری الهی اصلا زیپ شلوارم بسته شده؟اینا رو با صدای بلند میگم اما اس ام اس حروم نمیکنم.یه اس ام اس دیگه شوکا جون زیپ شلوارم! بسته نمیشد مجبور شدم پلیورت رو بپوشم که بیاد روش.ای خدا!یا منو بکش یا این احمق رو.شلوارش با دو سایز اختلاف مگه رو کمرم وایمیسته یه لا کمرش رو تا میکنم و بزور نگه میدارمش بالا.حالا من کوتاه ترین کاپشنم رو پوشیدم اونم بدون مانتو فکر کن با این شلوار چی میشهوای خدایا نه شالم هم نیست دیگه میخوام عصبی بشم که دوباره دین دین شوکا ببخشید آخه با (روسری مدرسه اسمش چی بود)نمیشد که برم اونجا یه چیزی هم ته اش گفته بود که همه عصبانیتم تبدیل شد به خنده بیشعور، که نمیتونم بگم چی بود آخه زشته دیگه مجبورم بش بگم: بوتهای منو هم میپوشیدی دیگه خیالت راحت میشد دیگه، خجالت نکشیا.جواب میده واییی شوکا چقدر تو فهمیده هستی و چندتا بوس آخرش.فهمیدی یعنی کفش هم نداشتم و پوتینای اون یه چیزی حدود۱۰سانت پاشنه به قطر ۵میلی متر داشت عاقلانه بود با اون کفشا راه برم من که تازه پام داره احتمالا خوب میشه؟؟!!

به مدیر استخر با جدیت تمام میگم به خانم..زنگ بزنید بگید ۸جلسه باید برای آب درمانی ناجی وایسته.میگه چرا؟ میگم خوب ساعت بدیه همه باید همکاری کنن دیگه!!ساعت ۷صبح باید بیاد استخر حالش که گرفته شد میفهمه نباید یهو منو لخت کنه!!برا محکم کاری برمیگردم و میگم اگه قبول نکرد سانس بعدیش رو هم حذف کنید چون همه باید همکاری کنن!!

من میخواستم امروز برم قدم بزنم اما این .....نزاشت.ای بابا من چرا باید فحش دادن رو ترک کنم که نتونم اقلا با ۴تافحش دلمو خنک کنم؟!!

*آره حق با توئه اما من دوست ندارم مخاطبم رو انتخاب کنم تو گفتی که شدید دو نفر،یعنی تا حالا هر چی که فهمیدی به خودت گرفتی!خوب بعضیاش مال تو نبوده،اما من که همون اول کار گفتم بعضی حرفام مخاطب دارن اما اگه اون هم متوجه نشه مهم نیست!

جشن تکلیف

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بادکنک

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سلام

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پستی برای شوکا...!!!!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سلام من دوست شوکام.. بهم اجازه داده شده تا یک پست براش بنویسم.. امیدوارم خوب از کار دربیاد...