آهوی * وحشی

تجربه های غلیظ تاریکی

آهوی * وحشی

تجربه های غلیظ تاریکی

تنبیه

الان که زمستونه همکارام ۱۳-۱۴ نفر هستن تابستونا ۳۰-۳۲نفر میشن نصفشون بالای۳۵سال هستن و نصفشون زیر۲۵ سال و من دقیقا وسط این دوگروه.با هردو گروه هم راحتم جالب اینجاست که این دوگروه هر وقت بخوان غیر مستقیم از هم گله کنن من باید این کارو بکنم اینقدر ظریف اینکارو میکنم که خودشون میمونن!مثلا یهو تو اتاق ناجیها(منجیها درسته اما این دیگه مصطلح شده)میگم:مریم! خانم الف میگن که چرا سر سانس آموزشی مدام میری بیرون میای؟حالا خانم الف که هزار بار گفته که یه جور بگو نفهمه من گفتم!!!چشاش میشه 4تا! منهم خودم یه جوری همه چی رو سروسامون میدم خوب با همین سن کم هم پیشکسوت و ارشد محسوب میشم و حرفم برو داره.فقط خانم سین که رییس هیأت هستن از من یه کم بالاتره اونم به اندازه ۲سالی که من۱۸ساله نشده بودم و کارتم رو دیر بم دادن.بزرگترا از خونه شون، مادر شوهرشون،بچه ها،مشکلات زندگی و حرفای زشته زنونه حرف میزنن.کوچیکترا از دوست پسراشون ،نامزدهای احتمالی، خواستگارا، امتحانای دانشگاه و خلاصه با هر دو گروه کلی راحتم.فقط یه نفره که اصلا هیچ جوره باش کنار نمیام اسمش ادعاست همه همین جوری صداش میکنن و بقول مریم سن کلاغ رو داره اما ول کن کار نیست!!خلاصه این راحتی اینقدر هست که گاهی بی لباس میمونم!

کارم که تموم شد اومدم لباس بپوشم هرچی نگاه کردم شلوارم نبود حتما دزد اومده!اس ام اس میاد شوکا جون خسته نباشی عزیزم من میخواستم برم خونه خواهر شوهرم شلوارت رو پوشیدم آخه مال خودم نامرتب بود.بمیری الهی اصلا زیپ شلوارم بسته شده؟اینا رو با صدای بلند میگم اما اس ام اس حروم نمیکنم.یه اس ام اس دیگه شوکا جون زیپ شلوارم! بسته نمیشد مجبور شدم پلیورت رو بپوشم که بیاد روش.ای خدا!یا منو بکش یا این احمق رو.شلوارش با دو سایز اختلاف مگه رو کمرم وایمیسته یه لا کمرش رو تا میکنم و بزور نگه میدارمش بالا.حالا من کوتاه ترین کاپشنم رو پوشیدم اونم بدون مانتو فکر کن با این شلوار چی میشهوای خدایا نه شالم هم نیست دیگه میخوام عصبی بشم که دوباره دین دین شوکا ببخشید آخه با (روسری مدرسه اسمش چی بود)نمیشد که برم اونجا یه چیزی هم ته اش گفته بود که همه عصبانیتم تبدیل شد به خنده بیشعور، که نمیتونم بگم چی بود آخه زشته دیگه مجبورم بش بگم: بوتهای منو هم میپوشیدی دیگه خیالت راحت میشد دیگه، خجالت نکشیا.جواب میده واییی شوکا چقدر تو فهمیده هستی و چندتا بوس آخرش.فهمیدی یعنی کفش هم نداشتم و پوتینای اون یه چیزی حدود۱۰سانت پاشنه به قطر ۵میلی متر داشت عاقلانه بود با اون کفشا راه برم من که تازه پام داره احتمالا خوب میشه؟؟!!

به مدیر استخر با جدیت تمام میگم به خانم..زنگ بزنید بگید ۸جلسه باید برای آب درمانی ناجی وایسته.میگه چرا؟ میگم خوب ساعت بدیه همه باید همکاری کنن دیگه!!ساعت ۷صبح باید بیاد استخر حالش که گرفته شد میفهمه نباید یهو منو لخت کنه!!برا محکم کاری برمیگردم و میگم اگه قبول نکرد سانس بعدیش رو هم حذف کنید چون همه باید همکاری کنن!!

من میخواستم امروز برم قدم بزنم اما این .....نزاشت.ای بابا من چرا باید فحش دادن رو ترک کنم که نتونم اقلا با ۴تافحش دلمو خنک کنم؟!!

*آره حق با توئه اما من دوست ندارم مخاطبم رو انتخاب کنم تو گفتی که شدید دو نفر،یعنی تا حالا هر چی که فهمیدی به خودت گرفتی!خوب بعضیاش مال تو نبوده،اما من که همون اول کار گفتم بعضی حرفام مخاطب دارن اما اگه اون هم متوجه نشه مهم نیست!
نظرات 6 + ارسال نظر
behshad ( Booter yahoo )8 سه‌شنبه 25 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:06 ق.ظ http://www.booter-rasht.blogsky.com

salam dost aziz va Gol khobi wblaget ghashang bood va jaleb tonesty be man sar bezan va az barname haye yaho 8 final Estefadeh kon va be dostanet moarefy kon montazeret hastam khosh hal shodam behshad bye

لاغرمردنی سه‌شنبه 25 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:02 ق.ظ

سلام.وایییییییییییی من اگه جای تو بودم شاید خیلی عصبانی می شدم.و آنچنانان حالش رو می گرفتم که اصلا تصورش هم نمی کرد. ولی تو هم درس خوبی بهش دادی.

علیرضا سه‌شنبه 25 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:36 ب.ظ http://alirezamoatarian.blogfa.com

درود بر شما.
چه باحاله این بشر.........

وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.iranmaxim.blogsky.com
ثبت نام در جایزه 800 دلاری و 3000 دلاری
http://www.clickwoman.blogsky.com
زنان کلیکی
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع

توکا سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:55 ق.ظ

اینقدر از این کار بدم میاد! خوب یه کاری کن دیگه لباسات رو نبرن دفعه قبل هم شهلا شلوارت رو برده بود!

ونوس چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:55 ق.ظ http://www.venouse.blogfa.com

عزیزم چه در تو دیده که به خودش اجازه داده کل البسه و کفش و شالتو بدون اجازه بپوشه و بره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد