آهوی * وحشی

تجربه های غلیظ تاریکی

آهوی * وحشی

تجربه های غلیظ تاریکی

حسود

من نمیدونم واقعا اینایی که چهار پنج تا بچه دارن چطوری از پسشون برمیان که هیچکدوم احساس حسودی و نادیده گرفته شدن نداشته باشن.

من که بین این دوتا پسر (حمید و پیشی) واقعا گاهی گیج میشم. میشینیم با حمید درس بخونیم, هی پیشی میاد مداد رو میبره زیر تخت, دفتر رو میکشه, کله اش رو بزور میکنه لای کتاب. میرم به پیشی غذا بدم حمید میگه فکر کنم من هم باید میو میو کنم تا بم غذا بدید! با حمید دراز میکشیم جلوی تلوزیون که مثلا کارتون ببینیم. هی میاد دست و پاهامون رو گاز میگیره و خودش رو به زور جا میده بینمون. وقتی هم هیچ جوری تحویلش نگیریم میره میشینه رو لبه میز تلوزیون! حموم کردن و خشک کردنش حداقل چهل پنج دقیقه طول میکشه. تو این مدت حمید دلش درد میکنه, مشکل ریاضی داره, باید دیکته بنویسه, خیلی گشنه اشه و در آخر هم چقدر انرژی و برق حروم میکنیم!!! البته خب آخرش هم حمید کوتاه میاد. از گربه که نمیشه توقع داشت بفهمه! البته وقتی من نباشم دوتایی حسابی با هم بازی میکنن و خوش میگذرونن اما همیشه سر تقسیم کردن من مشکل دارن. 

بچه ها قراره تعطیلات برن مشهد. حمید از دو سه روز پیش شروع کرده به گریه زاری که شما بخاطر این نخواستید بیاید سفر! خدا رو شکر دیشب فهمید که مهمون داریم و دلش خنک شد که بیچاره باید سه چهار ساعت تک و تنها بمونه تو حموم.  

کلیپ جدید سیاوش قمیشی دیوونه کننده است حتی با اینکه شکم بی ریختی آورده اما هنوز هم منو با صداش میبره تا.............

نظرات 2 + ارسال نظر
... دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:30 ب.ظ

عاشق دیوونه


من فقط عاشق اینم
عمری از خدا بگیرم
که بجای تو بمیرم

برات ایمیل کردمش

آرام دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:21 ب.ظ

پس ماجرا داری مادر جان ;)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد